عجیب مردمانی هستند ایرانیان! امین موحدی
توسط 09/07/2013 02:33:00
گویند چو عیبش بگفتی، هنرش نیز بگو ،بنابر این دور از انصاف ديدم که پس از کلی عیب جویی در حق آنها، هنرهای عجیب و شگفت انگیز شان را برنشمارم مضاف بر اینکه هنر نزد ایرانیان است و بس!
«ايرانيان» آنروز که باید خشمگین باشند، آنقدر مهربان میشوند که قاتل ندا را دستگير، آب داده رهايش میکنند و آنروز که باید مهربان باشند آنقدر خشمیگین اند که بیچاره پاسبان سر کوچه را از تیر چراغ برق آویزان میکنند!
وقتی که باید اصلاحات کنند، انقلاب میکنند و وقتی که باید انقلاب کنند «اصلاحات»!
روزی که انقلاب آنها منجر به سقوط دیکتاتور میشود ناگهان همه به خانه میروند و بقیه ماجرا را از صداي آمریکا و بی بی سی دنبال میکنند و برایشان مهم نیست که بعدا چه خواهد شد ،آنها فقط انقلاب میکنند و بقیه کار را به مستبد دیگری میسپارند!
یک روز میگویند اصلاحات مُرد و روز دیگرفرياد زنده باد اصلاحات سرميدهندغافل از آنکه هیچ مردهای دوباره زنده نمیشود و نخواهد شد !
در که فراخ باشد ،همه تعارف همدیگر میکنند که به جان خودم نمیشود اول شما بفرمائید، اما خدا نیاورد آنروزي را که اين در، کمی تنگ باشد چه در آنصورت برای زود گذشتن از آن، همه از سروکول هم بالارفته وآنچنان به هم فشار میآورند که حتا ممکن است چند نفری زیر دست و پا له شوند!
شاه را سرنگون میکنند و آنگاه پسرش را ابتدا سرمایه ملی عنوان و در فهرست آثار باستانی ثبت میکنند و سپس لقب سخنگو به وي میدهند ! یکی هم که نیست از آنها بپرسد :اگر میخواستید پسرش بر جای وی بنشانیند چه نیازی به سرنگونی پدر بود که شاهزاده، خود به خود جانشین شاه است و در نهایت بر جای وی مینشیند!
همه، طرفدار حقوق بشر هستند اما به محض شنیدن خبر اعدام قریب الوقوع شخصی در فلان ميدان، اگر آب هم دستشان باشد زمین میگذارند و با هر آنچه که دم دست دارند از ماشین گرفته تا موتور و دوچرخه و اسب و قاطر و حتا با پای پیاده و برهنه براي تماشای اعدام، السابقون والسابقون از هم سبقت ميگيرندتا در محکومیت فرد اعدامی شعار سر دهند!
همه، مخالف قصاص هستند و اهل بخشش اما هیچکدامشان حاضر نیست قاتل بستگان خویش را ببخشد!
سکولارهایش، پشت سر «آخوند» نماز جماعت به جا آورده تکبیر میگویند و آخوندهایش، گاه سکولار میشوند!
گاه آنقدر شجاع میشوند که بمب به خودبسته و زیر تانک دشمن میروند و گاه آنقدر ترسو، که در تاریکی شب، از راه پله منتهی به پشت بام خانه خود، يک نيم فریاد کوتاه« مرگ بر دیکتاتور»سر داده و زود برگشته زیر لحاف، مخفی میشوند!
وقتی خداشناس میشوند به هر آنکه کافر است لعنت فرستاده وآنهارا مستحق مرگ ميدانند و آنزمان که آتئیست میشوند به جای ارائه دلیل و منطق، به خدا و هرچه امام و پیغمبر است از امام نقی گرفته تا تقی، فحش خواهر و مادر داده و حتا مسیح را دوباره به صلیب میکشند!
درون خانههای خود حتا یک لغت نامه فارسی و دهخدا ندارند اما، دیکشنری انگلیسی و عربی و از این کتابهای جیبی «استانبولی در سفر» تا دلتان بخواهد موجود است!
شوخی آنها، مسخره کردن ديگران مي باشد، در حالیکه نشانه جدی بودنشان، عزاداری وشيون و با قمه و قداره به سر خود کوفتن است!
یکروز آنقدر پیرو خط امام میشوند که برایش سپاه و بسیج تشکیل میدهند تا از دیوار سفارت شیطان بزرگ، بالا روند و شیاطین را به گروگان بگیرند و روزی دیگر از دست امام و سپاه خود ساخته، به همان سفارت شیطان پناه آورده و پناهنده شیطان میشوند !
بهفردا نمی اندیشند، چراکه میگویند« چو فردا رسد فکر فردا کنیم» اما به تاریخ گذشته خود بسیار علاقمند هستند و مدام خود را از نسل رستم و فلان میدانند!البته، تاریخ آنها مدام با تغییر رژیمها و دولتها و حتا استانداران و شهرداران عوض میشود !
وقتی از اتحاد صحبت میفرمایند منظورشان این است که همه بیایید با من متحد شوید!
حکایت وطن پرست بودنشان حکایت غریبیست، آنقدر وطن پرست هستند که تقاضای ایجاد مدرسه و امکان تحصیل به زبان مادری از سوی اقوام را تجزيه طلبی دانسته و مساوی با خیانت به کشور عنوان می نمايند اما همین وطن پرستان، ناگهان بحرین را به دست خود تجزیه کرده و از ایران جدا میکنند!
پیروزی شانسی، در یک مسابقه فوتبال را حماسه میخوانند بی آنکه به خود زحمت دهند معنی لغوی حماسه را فرا گیرند که اگر پیروزی، در یک مسابقه فوتبال حماسه تلقي شود آنگاه، برزیل را بايد حماسیترین کشور دنیادانست!
در مچ گیری، لنگه ندارند حتا شاید همین امروز پس از چاپ مقاله حقیر، مچ بنده را، از هزار طرف بگیرند!

No comments:
Post a Comment