اینجا گورستانِ چادرهاست
صفحه فیس بوک سامان رسول پور (روزنامه نگار کرد): این صحنهای از یک فیلمِ سینمایی نیست. باد، چادرهای سیاه را میبرد و میرقصاند. به دهها چادرِ سیاهی نگاه کنید که در این دشت، بلاتکلیف و رها و بی صاحب هستند. صحنه باشکوهی است.
«نیروهای سوریه دموکراتیک» شهر «منبج» را محاصره کردهاند. داعش هنوز در شهر است. زنانِ شهر، دسته دسته خارج میشوند تا عملیات آسودهتر به پیش برود. چه اتفاقی افتاده؟ زنان، در خروجی شهر، نخستین کاری که میکنند این است که چادرهای سیاهشان را دور میاندازند. چادرهای سیاه و اجباری که داعش با زور و تفنگ، وادارشان کرده خود را در آن پنهان کنند.
نانِ منبج، هلهله کنان از شهر خارج میشوند. چادرهایشان را به باد میسپارند. اینجا گورستانِ چادرهاست. گورستانی که در آن، سیاهی به باد و خاک سپرده میشود. پارادوکس عجیبی است. باد میوزد. صدای گلولهها نزدیک است. چادرها میمیرند. و زنانِ شهر یک بار دیگر متولد میشوند.

No comments:
Post a Comment