این پیر مرد ساده دل هم خوب این پلیدان را شناخته ولی بعضی تحصیل کردههای بیشعور ما هنوز در خم یک کوچه اند.
===============================================
دکتر ناصر انقطاع


صادق زیبا کلام
زنده باد ایران و شرم بر وطن فروشان بی مایه
پاسخ تند دکتر ناصر انقطاع به سخنان صادق زیبا کلام در مورد
عید نوروز
چندی پیش دکتر صادق زیبا کلام در یک کنفرانس دانشجویی با حضور حسین الله
کرم در دانشگاه قزوین اظهار داشت: «من یک موی محمد بن عبدالله را به صد
تا کوروش، داریوش، خشایار و گذشته ایران، تخت جمشید وپرسپولیس نمیدهم.
شما اگر به دانشگاه تهران بیایید واز دانشجویان من بپرسید که آیا آقای
دکتر زیبا کلام عید نوروز را به شما تبریک می گوید یا نه، یک دانشجو هم
پیدا نمی کنید که بگوید آقای دکتر زیبا کلام عید نوروز را تبریک می گوید.
می دانید چرا؟ چون من آن را خیلی قبول ندارم. از نظر من عید، دو عید
قربان وعید فطر است همان دو عیدی که رسول الله جشن گرفته وبزرگ دانسته
است.»
جوابیه دکتر ناصر انقطاع (در هفته نامه فردوسی امروز):
«کجای این آدم (صادق زیبا کلام) به ایرانی بودن می خورد؟ باید از این بی
ریشه که مسلماً خون ایرانی در رگ هایش جاری نیست پرسید: تو در این جهان
بزرگ، کجایی هستی؟ با این سخنان، ایرانی که نیستی؟ غربی؟ مغولی؟ تاتاری؟
چه هستی؟ چه غلطی در ایران می کنی؟ چه دلبستگی به نازش های ایرانی داری؟
چه رشته ای تو را به سرزمین ورجاوند می پیوندد؟ تو که هیچ یکی از دلاوران
و قهرمانان ما را (که جهان به آنان می نازد و در برابر بزرگواری آنها سر
کرنش فرو می آورد) نه تنها قبول نداری که یک موی محمد فرزند عبدالله را
به صد تای آنها نمی دهی!
مردک متملّق! چه کسی از تو موی محمّد را خواست که تو در اندیشه مقایسه و
معامله آن برآمدی؟ آن موی ارزانی تو باد ولی با این اندیشه پلید تو غلط
می کنی که گذرنامه و شناسنامه ایرانی در جیب خود می گذاری. بهتر است که
بروی و در همان صحرای عربستان به کار شتر چرانی و آبیاری نخلستان ها و
احیاناً خوردن سوسمار و مارمولک و ملخ مشغول شوی؟! تو چرا در ایران آن هم
در دانشگاه هستی؟ چرا از دسترنج آن کشاورز کرمانی، آن کارگر آذرآبادگانی،
آن کارمند تهرانی و آن پیشه ور خراسانی شکم بی هنر پیج پیچ خود را پر می
کنی؟ تو حق نداری حتی هوای ایران را به شش های خود بفرستی. اینجا سرزمین
آموزگاران فرهنگ های گیتی است. سرزمین جوانمردان وریشه داران است. تو را
در اینجا چه کار؟»
==============================================چندی پیش دکتر صادق زیبا کلام در یک کنفرانس دانشجویی با حضور حسین الله
کرم در دانشگاه قزوین اظهار داشت: «من یک موی محمد بن عبدالله را به صد
تا کوروش، داریوش، خشایار و گذشته ایران، تخت جمشید وپرسپولیس نمیدهم.
شما اگر به دانشگاه تهران بیایید واز دانشجویان من بپرسید که آیا آقای
دکتر زیبا کلام عید نوروز را به شما تبریک می گوید یا نه، یک دانشجو هم
پیدا نمی کنید که بگوید آقای دکتر زیبا کلام عید نوروز را تبریک می گوید.
می دانید چرا؟ چون من آن را خیلی قبول ندارم. از نظر من عید، دو عید
قربان وعید فطر است همان دو عیدی که رسول الله جشن گرفته وبزرگ دانسته
است.»
جوابیه دکتر ناصر انقطاع (در هفته نامه فردوسی امروز):
«کجای این آدم (صادق زیبا کلام) به ایرانی بودن می خورد؟ باید از این بی
ریشه که مسلماً خون ایرانی در رگ هایش جاری نیست پرسید: تو در این جهان
بزرگ، کجایی هستی؟ با این سخنان، ایرانی که نیستی؟ غربی؟ مغولی؟ تاتاری؟
چه هستی؟ چه غلطی در ایران می کنی؟ چه دلبستگی به نازش های ایرانی داری؟
چه رشته ای تو را به سرزمین ورجاوند می پیوندد؟ تو که هیچ یکی از دلاوران
و قهرمانان ما را (که جهان به آنان می نازد و در برابر بزرگواری آنها سر
کرنش فرو می آورد) نه تنها قبول نداری که یک موی محمد فرزند عبدالله را
به صد تای آنها نمی دهی!
مردک متملّق! چه کسی از تو موی محمّد را خواست که تو در اندیشه مقایسه و
معامله آن برآمدی؟ آن موی ارزانی تو باد ولی با این اندیشه پلید تو غلط
می کنی که گذرنامه و شناسنامه ایرانی در جیب خود می گذاری. بهتر است که
بروی و در همان صحرای عربستان به کار شتر چرانی و آبیاری نخلستان ها و
احیاناً خوردن سوسمار و مارمولک و ملخ مشغول شوی؟! تو چرا در ایران آن هم
در دانشگاه هستی؟ چرا از دسترنج آن کشاورز کرمانی، آن کارگر آذرآبادگانی،
آن کارمند تهرانی و آن پیشه ور خراسانی شکم بی هنر پیج پیچ خود را پر می
کنی؟ تو حق نداری حتی هوای ایران را به شش های خود بفرستی. اینجا سرزمین
آموزگاران فرهنگ های گیتی است. سرزمین جوانمردان وریشه داران است. تو را
در اینجا چه کار؟»
هر آنچه از تاریخ پربار ایران می بینید لطفا برای همه دوستانتان بفرستید
یوتاب : سردار زن ایرانی که خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشاهی داریوش سوم بوده است . وی درنبرد با اسکندر گجستک همراه آریوبرزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته است او در کوههای بختیاری راه را بر اسکندر بست . ولی یک ایرانی راه را به اسکندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد . از او به عنوان شاه آتروپاتان ( آذربایجان ) در سالهای ٢٠ قبل از میلاد تا ٢٠ پس از میلاد نیز یادشده است . با اینهمه هم آریوبرزن و هم یوتاب در راه وطن کشته شدند و نامی جاوید از خود برجای گذاشتند .
آرتمیز : نخسیتن و تنها زن دریاسالار جهان تا به امروز . او به سال ۴٨٠ پیش از میلاد به مقام دریاسالاری ارتش شاهنشاهی خشیارشا رسید و در نبرد ایران و یونان ارتش شاهنشاهی ایران را از مرزهای دریایی هدایت می کرد . تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی – برجستگی و متانت سرآمد همه زنان آن روزگار نامیده اند.آرتمیس نیز درست میباشد .
آتوسا : ملکه بیش از ٢٨ کشور آسیایی در زمان امپراتوری داریوش. هرودوت پدر تاریخ از وی به نام شهبانوی داریوش بزرگ یاد کرده است و آتوسا را چندین بار در لشگرکشی ها داریوش یاور فکری و روحی داریوش دانسته است . چند نبرد و لشگر کشی مهم تاریخی ایران به گفته هرودوت به فرمان ملکه آتوسا صورت گرفته است .
آرتادخت : وزیر خزانه داری و امور مالی دولت ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم اشکانی . به گفته کتاب اشکانیان اثر دیاکونوف روسی خاور شناس بزرگ او مالیات ها را سامان بخشید و در اداره امور مالی خطایی مرتکب نشد و اقتصاد امپراتوری پارتیان را رونق بخشید
آزرمی دخت : شاهنشاه زن ایرانی در سال ۶٣١ میلادی . او دختر خسرو پرویز بود که پس از" گشتاسب بنده" بر چندین کشور آسیایی پادشاهی کرد . آذرمیدخت سی و دومین پادشاه ساسانی بود . واژه این نام به چم ( معنی) پیر نشدنی و همیشه جوان است .
آذرآناهید : ملکه ملکه های امپراتوری ایران در زمان شاهنشاهی شاپور یکم بنیانگذار سلسله ساسانی . نام این ملکه بزرگ و اقدامات دولتی او در قلمرو ایران در کتیبه های کعبه زرتشت در استان فارس بارها آمده است و او را ستایش کرده است . ( ٢۵٢ ساسانیان )
پرین : بانوی دانشمند ایرانی . او دختر کیقباد بود که در سال ٩٢۴ یزدگردی هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و کنار ممالک آریایی گردآوری نمود و یکبار کامل آنرا نوشت و نامش در تاریخ ایران زمین برای همیشه ثبت گردیده است . از او چند کتاب دیگر گزارش شده است که به احتمال زیاد در آتش سوزی های سپاه اسلام از میان رفته است .
زربانو : سردار جنگجوی ایرانی . دختر رستم و خواهر بانو گشسب . او در سوار کاری زبده بوده است که در نبردها دلاوری ها بسیاری از خود نشان داده است . تاریخ نام او را جنگجویی که آزاد کننده زال – آذربرزین و تخوار از زندان بوده است ثبت کرده .
فرخ رو : نام او به عنوان نخستین بانوی وزیر در تاریخ ایران ثبت شده است وی از طبقه عام کشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید
کاساندان : پس از شاهنشاه ایران او نخسین شخصیت قدرتمند کشور ایران بوده است . کاساندان تحت نام ملکه٢٨ کشور آسیایی در کنار همسرش کورش بزرگ حکمرانی میکرده است . مورخین یونانی ( گزنفون ) از ویبا نیکی و بزرگ منشی یاد کرده است .
گردآفرید : یکی دیگر از پهلونان سرزمین ایران . تاریخ از او به عنوان دختر گژدهم یاد میکند که بالباسی مردانه با سهراب زور آزمایی کرد . فردوسی بزرگ از او به نام زنی جنگجو و دلیر از سرزمین پاکان یادمیکند .
آریاتس : یکی از سرداران مبارز هخامنشی ایران در سالهای پیش از میلاد . مورخین یونانی در چند جا نامی کوتاه از وی به میان آورده اند .
گردیه : بانوی جنگجوی ایرانی . او خواهر بهرام چوبینه بود . فردوسی بزرگ از او به عنوان هسمرخسروپرویز یاد کرده که در چند نبردها در کنار شاهنشاه قرار داشته است و دلاوری بسیاری از خود نشان دادهاست . ( ساسانی ٣۴٨ + شاهنامه فردوسی )٢٧۴
هلاله : پادشاه زن ایرانی که به گفته کتاب دینی و تاریخی بندهش ( ٣٩١ یشتها ۱+۲۷۴ یشتها ۲)کیانیان بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست . از او به عنوان هفتمین پادشاه کیانی یاد شده است که نامش را "همایچهر آزاد" ( همای وهمون ) نیز گفته اند . او مادر داراب بود و پس از "وهومن سپندداتان" بر تخت شاهنشاهیایران نشست . وی با زیبایی تمام سی سال پادشاه ایران بود و هیچ گزارشی مبنی بر بدکردار بودن وی و ثبتقوانین اشتباه و ظالمانه از وی به ثبت نرسیده است .
پوران دخت : شاهنشاه ایران در زمان ساسانی . وی زنی بود که بر بیش از ١٠ کشور آسیایی پادشاهی میکرد .او پس از اردشیر شیرویه به عنوان بیست و پنجمین پادشاه ساسانی بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست و فرامانروایی نمود .
شیرین : شاهزاده ارمنی . ارمنستان یکی از شهرهای کوچک ایران بود و شاه ارمنستان زیرا نظر شاهنشاه ایران . خسرو پرویز و شیرن حماسه ای از خود ساختند که همیشه در تاریخ ماندگار ماند . شیرین از خسرو ۴ فرزند به نامهای نستور – شهریار – فرود و مردانشه بدنیا آورد که هر چهار فرزند وی در زندان کشته شدند .
پس او سر بر بالین ( جسد بی جان ) خسرو نهاند و با خوردن زهری عشق اش به خسرو را جاودانه ساخت و هردو جان باختند .
بانو گشنسب : دختر دیگر رستم – خواهر زربانوی دلیر . نام بانو گشسب جنگجو در برزونامه و بهمن نامه بسیار آمده است . یکی از مشهورترین حکایت های او نبرد سه گانه فرامرز – رستم و بانوگشسب است . او منظومه ای نیز به نام خود دارد که هم اکنون نسخه ای از آن در کتابخانه ملی پاریس و در کتابخانه ملی بریتانیاموجود است
No comments:
Post a Comment